رنگ ها سخن مي گويند


 

نويسنده:عليرضا نادري/عکس :علي مهاجران




 

بررسي علمي کاربرد رنگ، طرح و نقش در بال پروانه هاي ايران و جهان
 

طبيعت سرشار از رنگ است. رنگ هايي که از کنار هم قرار گرفتنشان طرح ها و نقش هايي شکل مي گيرد که هر کدام براي آن موجود زنده کاربرد خاصي دارد. گياهان، حشرات، پستانداران يا پرنده ها هر کدام به رنگي و نقشي آراسته اند که در بقاي آنها بسيار مهم است. در اين بين جانور زنده اي که رنگارنگي اش از همه انواع ديگر موجودات زنده معروف تر است. پروانه ها هستند. حشرات زيبايي که گونه هاي بومي آن در جاي جاي سرزمين ماهم يافت مي شوند. براي نشان دادن اين موضوع که رنگ ها، طرح ها و نقش ها در بال پروانه چه کاربردي براي اين حشرات دارد. برآن شديم تا با عکاسي ميکروسکوپي از بال پروانه. جنس پولک ها و و چگونگي به وجود آمدن اين رنگ ها را نمايش دهيم. پروانه هايي که براي عکاسي انتخاب شده اند. از بين 1800نوع پروانه موجود در آرشيو شخصي نگارنده است.
گاهي براي جفتشان پيغام مي دهند و خود را نشان مي دهند، گاهي هم همرنگ برگ و گل و چوب و سنگ مي شوند تا ديده نشوند. بعضي هايشان با رنگ هايي که شکارچي شان انتظارش را ندارد، غافلگيرش مي کنند و بعضي هم به رنگ جانوراني سمي و خطرناک هستند تا وسوسه اي براي خرده شدن نباشند. هزاران طرح و رنگ و نقش که از ترکيب هفت رنگ اصلي و با تلالو نور به وجود آمده اند، هر يک پروانه اي را به فراخور مکان و شرايط زندگيش ايمن و کار ساز ساخته؛ رنگ ها و طرح هايي که هر يک مفهومي دارند و نقش هايي که هرکدام نشانه اي در طبيعتند. پروانه هاي رنگارنگ ايران با توجه به شرايط و محل زندگيشان، از رنگ هاي بدن خود استفاده مطلوبي مي برند اما اولين سوال در مواجهه با اين پديده اين است: اين رنگ ها و نقوش چگونه ايجاد مي شوند؟

نقاشي هاي پولکي
 

هزاران هزار پولک فلس مانند ميکروسکوپي؛ طرح هاي خارق العاده روي بال پروانه ها را همين ها نقش مي زنند شايد برايتان اتفاق افتاده باشد که بال پروانه هاي را لمس کنيد و بعد گردي رنگي را روي دست هاي خود ببينيد. اين آثار گردي شکل، حاصل کنار هم قرار گرفتن همين پولک هاي فلس مانند ميکروسکوپي است؛ فلس هايي که ساختار فيزيکي شان عامل رنگارنگي بسياري از پروانه ها مي شود. معمولا اين پولک ها در اثر تماس يا شست و شوي بال ها از بين مي رود و بال ها ديگر رنگي نخواهند داشت اما در بعضي از گونه ها اين رنگدانه ها زير لايه پولک ها و در لايه هاي اپيدرمي بال قرار دارند و در صورت پاک کردن پولک ها از سطح بال، رنگ همچنان باقي مي ماند. عموما در ميان پروانه ها ملانين(رنگ هاي سياه و قهوه اي)،لئوکوپترين(رنگ سفيد)،اريتروپترين(رنگ قرمز)و گزانتوپترين(رنگ زرد)مهم ترين و معروف ترين رنگدانه هاي نقش آفرين هستند. بسياري از اين رنگدانه ها، ساختار ناپايداري دارند و با تابش نور خورشيد ساختار اصلي خود را از دست داده و تغيير رنگ مي دهند. براي همين هم وقتي بعضي از پروانه هاي رنگي، در حالت خشک شده در معرض تابش نور خورشيد قرار مي گيرند، رنگ بالشان سريع تغيير مي کند.
درست است که در صد بسياري از انواع پروانه ها داراي بال هايي هستند که رنگ آنها توسط رنگدانه ها توليد شده اما گونه هايي هم موجودند که داراي رنگ هاي متاليک آبي يا سبز هستند، مثل جنس«Morpho» که پروانه بزرگ و آبي رنگ آمريکاي جنوبي است و رنگ بال هايش بيشتر در اثر ساختار فيزيکي پولک ها روي بال توليد مي شود تا توسط رنگدانه ها. ساختار پولک ها در اين گونه پروانه به نوعي است که وقتي کنار هم و روي بال پروانه ها قرار مي گيرند با تابش نور سفيد، رنگ هاي آبي يا سبز را منعکس مي کنند. البته در تعدادي ديگر از پروانه ها، مثل گونه «Colotis danae»که در مناطق جنوب شرق ايران زندگي مي کنند، رنگ بال ها از ترکيب دو حالت قبلي - يعني رنگدانه ها به علاوه ساختار فيزيکي پولک ها - توليد مي شود. رنگدانه ها لايه زيرين و پولک هايي که ساختارفيزيکي دارند لايه فوقاني را مي سازند. در اثر ترکيب اين دو لايه، رنگ هايي توليد مي شود که از روبه رو به رنگ رنگدانه اصلي بال بوده و در اثر تغيير زاويه ديد يا تابش نور، جلوه هايي از رنگ آبي يا بنفش متاليک را حاصل مي کند.
در مقابل اين بال هاي رنگي، پروانه هايي هم وجود دارند که بال هاي شفاف يا نيمه شفاف دارند؛ شفافيتي که عوامل مختلفي در به وجود آمدنش نقش دارند؛ گاهي ابعاد پولک ها بسيار کوچک هستند و در نتيجه همه سطح بال را نمي پوشانند و گاهي هم پولک ها تبديل به رشته هاي مويي شکل مي شوند که باز هم حالت شفافيت در بال ايجاد مي شود. در مواردي هم پراکندگي پولک ها روي بال ها به نوعي است که فضاهاي خالي روي سطح بال باقي مي گذارند که همين موجب مي شود تا بال شفاف به نظر برسد. البته در بعضي گونه ها مانند «Parnassius mnemosyne»که در مناطق کوهستاني ايران زندگي مي کنند، خود پولک شفاف هستند که در اين صورت تمام سطح بال يا بخش هايي از آن توسط اين نوع پولک ها پوشيده و بال ها به صورت شفاف ديده مي شوند؛ يعني از يک طرف بال طرف ديگر را مي توان ديد

نجات با رنگ
 

«گوناگوني رنگ ها»؛ اين تنها راه براي اين است که نرها و ماده ها جنس مخالف خود را تشخيص دهندو اين قانون براي بيشتر انواع پروانه ها صدق مي کند؛ مثلا بيشتر پروانه هاي نر جنس Polyommatus که در بسياري از مناطق ايران هم پراکنده اند، آبي رنگند، در حالي که ماده هايشان داراي رنگ هايي تيره هستند. نرها هم از همين تفاوت استفاده مي کنند و براي به دست آوردن دل پروانه ماده، دست به حرکات جالب توجه و نمايشي مي زنند و بال هاي براقشان را به رخ او مي کشند. اين رفتاري است که از بسياري از جنس هاي ديگر پروانه ها هم مثل«Morpho»هاي معروف آمريکاي جنوبي - که رنگ آبي متاليک نرهايشان خصوصيت بارزآنهاست -سر مي زند و آن را ابزار برقراري ارتباطشان قرار مي دهند. هرچند فقط رنگ، تنها ابزار برقراري اين ارتباط ها نيست؛ وجود لکه هاي رنگي يا نقش و نگارهاي معنادار روي بال بعضي ديگر از گونه ها هم در جفت يابي به آنها کمک مي کند، نقوشي که گاهي به کارهاي ديگر هم مي آيند؛ مثل اينکه آنها را چنان هم شکل محيط اطرافشان مي کند که گويي هرگز از آن جدا نبوده اند. اين نقش و نگارها، در کنار ترشح فرومون هاي جنسي، باعث مي شود تا پروانه ها جفت را به خود جذب کنند.
استتار کاربردي ترين مزيت تنوع طرح و رنگ در پروانه هاست. درخت، سنگ، برگ سبز يا خشکيده، خاک و هرچيز ديگري مثل اينها؛ پروانه ها بسته به شرايط زندگيشان، مي توانند شبيه هر کدامشان باشند،آن قدر شبيه که حتي با دقت زياد هم نشود تفکيکي بين اين حشره و محيط اطرافش قائل شد؛ خصوصيتي که به ويژه نجات بخش پروانه هاي ماده از دست شکارچي آنهاست. البته بستگي دارد محيط زندگي پروانه کجا و در چه شرايطي باشد؛ مثلا پروانه هاي جنس«Pseudochazara»که در مناطق کوهستاني مختلف ايران زندگي مي کنند، رنگ پشت بال هايشان شبيه سنگ ها و صخره هاست يا پروانه هاي جنس «Hipparchia»که در مناطق جنگلي شمال و غرب ايران ديده مي شوند، به رنگ قهوه اي يا خاکستريند، آن هم با همان طرح برگ ها، ساقه ها يا خاک اطرافشان. مثلا زيستگاه گونه هايي از جنس«Euchloe» مانند پروانه«Euchloe lessei» پر است از گل هاي وحشي زردرنگ شب بو، از تيره «Brassicaceae»که در خاک هاي سرخ رنگ رسي مي رويند. رنگ زعفراني روي بال ها و رنگ سرخ آجري پشت اين پروانه ها،کمکشان مي کند تا لاي بوته هاي گل و روي خاک زيستگاهشان با خيالي آسوده تر روزگار بگذرانند. بيشتر پروانه ها هنگام نشستن و استراحت کردن بال هايشان بسته است؛ يعني همان زماني که خطر شکار شدنشان هم بيشتر مي شود. همين است که بيشتر پشت بال آنها، ميزبان نقش و رنگ هاي استتاردهنده شان است؛ رنگ هايي که البته گاهي بايد کاري کاملا برعکس عمل استتار انجام دهند، چرا که در بعضي از پروانه ها، تضاد بيشتر از همرنگي به کار مي آيد و رنگ بال پروانه ها آن قدر تند و متضاد محيط مي شود که اصلا در نگاه اول، اين پروانه است که ديده مي شود نه محيط اطراف. در اين مواقع اشکال بسيار در هم و پيچيده، رنگ هاي تند و علامت هاي گيج کننده، باعث مي شود که شکارچي تشخيص ندهد که با چه موجودي روبه روست و از خيرآن بگذرد.

خط و خال هاي فريب
 

راه دفاع براي پروانه اي که نه نيشي براي زدن دارد و نه سمي در بدن چيست؟ بيشتر پروانه ها از اين مکانيزم هاي دفاعي بي بهره اند و باز هم همين نقش و نگارهاست که به دادشان مي رسد.«Ocelli»يا لکه چشمي يکي از همين نقش هاست؛ نقوشي شبيه چشم که در گونه «Inachis io»در مناطق جنگلي شمال ايران ديده مي شود و براي لحظاتي هم که شده، شکار چيش را مي ترساند و مجال فرار را براي پروانه ايجاد مي کند. شانس فرار براي آنهايي که اين لکه هاي چشمي انتهاي بالشان است، بيشتر هم مي شود ، چرا که بيشتر پرندگان و خزندگان ترجيح مي دهند از روبه رو طعمه شان را شکار کنند. چشم هاي انتهاي بال، جاي سروته را براي شکارچي عوض مي کند و جز بخشي از بال عقب پروانه که لکه چشمي روي آن نقاشي شده است، چيزي نصيبش نمي شود و پروانه اين شانس را خواهد داشت که چند صباحي بيشتر زنده بماند. اگر روزي پروانه اي را ديديد که قسمتي از انتهاي بالش پاره شده ، احتمالا دليلش همين است؛ حمله نافرجام يک پرنده يا خزنده.«من سمي هستم، طرف من نياييد.» معمولا در طبيعت، جانوران يا حتي گياهان سمي، با رنگ هاي تند قرمز، زرد و نارنجي چنين هشداري به جانوران ديگر مي دهند؛ مفهومي که گاهي به داد آنهايي که واقعا سمي نيستند هم مي رسد . بسياري از جانداران غير سمي با تقليد از موجودات سمي و همرنگ شدن با آنها، جانشان را از خطر شکار شدن در امان مي دارند. مثلا مونارک - پروانه اي که هر سال از آمريکاي شمالي به مکزيک مهاجرت مي کند - مواد سمي و بد مزه اي دارد که بيشترشکارچي ها جرأت نزديک شدن به آن را پيدا نمي کنند. رنگ نارنجي تيره اين پروانه، شده دستمايه پروانه هاي غير سمي ديگر که حتي برعکس، خيلي هايشان طعمه هاي خوش طعم و لذيذي هستند و شکارچي هاي طبيعي، از ترس مونارک آنها را هم نمي خورند. اين در واقع يک اصل انتخاب طبيعي است و چون جانداران با چنين رنگ هايي کمتر شکار مي شوند بيشتر زنده مي مانند. بسياري از پروانه هاي زير خانواده AcraeinaeوHeliconinaeهم که در مناطقي از آمريکاي جنوبي و آفريقا ديده مي شوند. از چنين ترفندي براي زنده ماندن استفاده مي کنند. اين چنين مکانيزمي در استفاده از رنگ هاي قرمز و زرد در بيدهاي روزپرواز خانواده «Zygaenidae»هم ديده مي شود، بيدهايي که اين رنگ ها را به خاطر داشتن ترکيبات سيانيدي در بدنشان دارند. هر پرنده يا خزنده اي که يک بار طعم نامطبوع اين بيد را چشيده باشد ، ديگر نه سراغ آن بيدها مي رود .و نه هر جاندار ديگر شبيه آن.
رنگ ها به هر دليلي که توسط موجود زنده به کار روند، وجودشان در طبيعت ضروري است. و تصور طبيعت بدون رنگ محال است. نکته جالب در مورد رنگ هاي طبيعت اين است که ترکيب اين رنگ ها در کنار هم هيچ گاه از هارموني خارج نشده و همواره بين رنگ ها و اشکال طبيعي هماهنگي خاصي وجود دارد که همواره الهام بخش هنر و علم در عالم بشري است. امروزه شاهد بسياري از الگوبرداري ها از اين رنگ ها، مخصوصا طرح و رنگ بال پروانه ها در طراحي نقوش پارچه ها و لباس هستيم. بشر همچنان به کشف اسرار رنگ ها در طبيعت مشغول است و با هر کشف جديد گامي موثر در اين راه برمي دارد ولي شايد هيچ گاه همه اين اسرار برما آشکار نشود؛ اما هر چه هست، رنگ بي شک مؤثرترين .زبان طبيعت است.
منبع:مجله سرزمين من شماره 60